پرتال امام خمینی(س): گفتگوی ۷۰/ حسین دهقان
در سالروز آزادسازی خرمشهر برنامه حضور میزبان «دکتر حسین دهقان»، چهره نام آشنای سپهر سیاسی کشور بود. دهقان از سال ۱۳۵۸ و پس از ورود به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مسئولیتهای مختلفی برعهده داشته و در دوران دفاع مقدس در جایگاهها و ردههای گوناگون حضور داشته است. وی اساسنامه مقاومت حزبالله لبنان را نوشته و تصدی وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح و همچنین معاونت رئیس جمهور در دولت نهم را در کارنامه کاری خود دارد. دهقان هم اکنون مشاور فرمانده معظم کل قوا و نماینده ویژه رئیس جمهور در امور سواحل مکران است. وی با حضور در حسینیه جماران به سوالات در خصوص مدیریت جنگ توسط امام خمینی (ره) و برخی مسائل روز پاسخ گفت.
امام متخصص تمام عیار جنگ روانی بود
امام یک رهبری الهی در طول دوران رهبری و به خصوص در دوران دفاع مقدس اعمال کردند. امام که دانشگاه جنگ نرفته بود و یک آدم متخصص و حرفهای نظامی نبودند اما در موضع فرماندهی، تمام دقایق لازم برای هدایت و فرماندهی و به خصوص جنبههای روحی و روانی کار را بدون استثنا درست اعمال میکردند.
وقتی صدام حمله میکند، امام میگوید دزدی آمده سنگی انداخته و رفته است. نه میشد بیش از این صدام را تحقیر کرد و نه میشد بهتر از این اعلام کرد که اقدام این دزد برای ما مؤثر نبوده است که بخواهد ارادهای را بر ملت تحمیل کند یا این ملت بخواهند در مقابل آن سر تسلیم فرود بیاورند. حالا امام از آن سو مردم را خطاب قرار میدهد که مردم، پیروزی اصلی این میدان را برای خود رقم خواهند زد.
همین یک عبارت که یک دزدی آمده و سنگی انداخته و رفته است، موجب شد که هر کسی خودش را مقابل این سرقت و تجاوز قرار دهد و خود به خود دفاع شکل گرفت و نیازی به هل دادن مردم نداشت. به اعتقاد من امام، یک جوشش عمیق و گسترده و یک پتانسیل و ظرفیتی را ایجاد کرد که این ملت ۸ سال با دست خالی در برابر دنیا با همه سازو برگش بتواند بایستد.
امام با جنگ هویتسازی ملی کرد
امام با جنگ چند کار بزرگ کردند. اول هویتسازی ملی بود. ملت ما در سایه جنگ و رهبری امام هویت پیدا کرد. قبل از آن ما در گذشته خیلی در این جنبهها ضعف داشتیم اما همه مرزها برداشته شد. از رئیس جمهور کشور، فرزندش در جبهه است و خودش هم حضور دارد. اساتید دانشگاه حضور دارند، صنوف و اقشار متفاوت هستند. مذاهب مختلفی از کلیمی، ارمنی و زرتشتی حضور دارند. به عبارتی یک هویت منسجم ملی که بیانگر حیثیت عمومی کشور است، شکل گرفت.
دومین اقدام امام در جنگ، نظامسازی بود
دوم اینکه امام نظامسازی کرد. ما در آغازین روزهای شکلگیری نظام بودیم درحالیکه عناصر اداری هنوز شکل نگرفته، نیروهای مسلح قوام پیدا نکردهاند و دارند خودشان را بازیابی میکنند. ارتش پشتوانه فنی و فرماندهی خودش را از دست داده است. برخی از فرماندهان ارتش فرار کردهاند و برخی که در مظان خیانت بودند، اعدام شدند.
رمز عمومی ارتش که به عبارتی شاه بود، از کشور فرار کرده است. این وضعیت به هم ریخته ارتش بود. از آن طرف هم که سپاه هنوز شکل نگرفته بود و بسیج به رغم اینکه از قبل از جنگ شکل گرفته بود، اما اینکه بخواهد به عنوان یک نیروی رزم، آرایش جنگی به خود بگیرد، اینطور نبود.
با این حال و به سادگی، یک بنیه قوی دفاعی در یک بازه زمانی کوتاه شکل میگیرد؛ به طوری که وقتی به خرمشهر میرسیم یا از عملیات فرمانده کل قوا که شروع میکنیم، یک اتفاقاتی در منطقه و عملیات میافتد که تصویری متفاوت از ما در دنیا شکل میگیرد.
آنها روز اول فکر میکردند که ظرف یک هفته میآیند و همه را جمع میکنند ولی دیدند این اتفاق نیفتاد. نهادهای بینالمللی حقوقی در شرایطی که صدام تا پشت دروازه اهواز آمده است به ما میگفتند که خویشتنداری کنید یعنی اجازه دهید اقدامشان تثبیت شود تا بعد برویم مذاکره کنیم و حل شود. ولی به هیچ وجه اینطور نشد؛ یعنی وقتی اینجا یک خلأ قدرت در سایه سقوط شاه ایجاد میشود، امام این خلأ را با تکیه بر مردم پر میکند.
از شوروی گرفته که تمام سیستمهای سلاح و آموزشهای عراق برای شوروی بود، تا غربیها و اروپاییها و آمریکاییها تمام قد آمدند و اگر بگوییم تمام دنیا در مقابل ما ایستاده بود، بیربط نبود اما همین ملت، با این فرمانده و با همین امکانات اولیه میایستد و خودش را غالب میکند تا دنیا را به اینجا میرساند که چارهای ندارند که این ملت و اراده و خواسته او را بپذیرد.
دولتسازی در دل بحران
امام در دوران بحران، دولتسازی نیز کردند؛ یعنی هم شکلدهی به توان دفاعی خودمان را داریم، هم هویتسازی ملی را داریم و امام در همین شرایط بحرانی، کاملاً دولتسازی انجام میدهد و ما تمام عناصر اداری و نظام سیاسی خود را کاملاً مستقر میکنیم.
اگر بخواهید امام را در موضع رهبری یا فرماندهی نگاه کنید، با همه بزرگانی که در این دنیا تا امروز آمدهاند، به غیر از ائمه طاهرین کسی نیامده که بتواند در بازه زمانی خیلی کوتاه چندساله اینهمه خلق داشته باشد. قدرت خلق کند، ملتسازی و دولتسازی کند و در عین حال درگیری بزرگترین بحران متصور هم باشد.
جنگ، غافلگیرانه بر ما تحمیل شد
من یادم میآید در محوطه ستاد مشترک سپاه بودیم که شهید کلاهدوز قائم مقام فرماندهی کل سپاه وارد شد و گفت که جنگ شده است؛ چهارشنبه روزی بود. گفتیم چه شده؟ گفت عراق ۱۴۰ تا هواپیما فرستاده و فرودگاه را زده است. یعنی اینقدر به لحاظ ذهنی آمادگی وجود نداشت.
حالا شاید الان گفته شود که جنگ پیشبینی میشده و این حرفها هم هست ولی اینکه مملکت به این تصمیم رسیده باشد که دارد جنگ میشود و باید اقدام پیشگیرانه انجام دهد، اینطور نبود. جنگ واقعاً غافلگیرانه بر ما تحمیل شد.
در شرایطی که شما هیچ آمادگی ندارید، حالا اگر یک کسی هم یک ضربهای به شما بزند، تا شما بخواهید خودتان را پیدا کنید و آماده شوید، کلی زمان میبرد ولی اینکه ما هیچ زمانی را از دست نمیدهیم و از همان اول میتوانیم شروع کنیم، بحث خاصی است.
چرا میگوییم دفاع مقدس؟
در خصوص تأکیدات امام بر موضع دفاعی ایران در دوران جنگ تحمیلی و اینکه میفرمودند ما اهل تهاجم و متجاوز نیستیم، باید گفت که به همین دلیل ما به جنگ، دفاع مقدس میگوییم. یک معنیاش این است که یک جنگی شده و ما داریم دفاع میکنیم. یک معنی دیگرش هم این است که این ملت یک مجموعه آرمانهایی داشته است که به خاطر آن، این ملت مورد تجاوز قرار گرفته است.
بحث سرزمین بحث ثانوی است. بحث هویت جدیدی است که متفاوت است و به هر سیستم آن روز مسلط جهان نه میگوید؛ یعنی یک نهالی است که دارد شکل میگیرد که میتواند مناسبات جهانی را متأثر کند یا الهام بخشی کند برای تمام کسانی که تحت این نظام سلطه غربی یا شرقی هستند.
یک نظام مستبد با آن سیستمهای جهنمی و امنیتی و با آن با سیستمهای نظامی و انتظامی آنچنانی که بالاخره شاه اینها را ساخته بود تا خودش را نگه دارد ولی انقلاب همه اینها را تسلیم میکند و در اختیار میگیرد و شاه را بیرون میکند و از آن طرف هم خیلی راحت به شرق و غرب و به آمریکا نه میگوید.
«بعد از شاه نوبت آمریکاست»، این شعار روزهای اول انقلاب بود؛ یعنی آمریکا هم باید برود که اوجش میشود تسخیر لانه جاسوسی و ملت ما و امام و رهبری هوشیارانه این مسیر را حفظ میکند و مردم را در همین مسیر نگه میدارد.
در دعواهای سیاسی، پای جنگ را هم وسط کشیدند
در پاسخ به این شبهه که چرا بعد از فتح خرمشهر جنگ را خاتمه ندادیم، باید گفت که همانها این سوال را جواب دهند که چرا صدام بعد از پذیرش قطعنامه توسط ما، حمله کرد؟ پذیرش قطعنامه یعنی اینکه آتشبس و صلح باشد. اما صدام آمد و دوباره میخواست تا اهواز بیاید. آیا بعد از آزادی خرمشهر اگر ما کاری نمیکردیم، صدام دست روی دست میگذاشت و نگاه میکرد؟ بحثهای مفصلی است ولی به نظرم ما جنبههای سیاسی مسئله جنگ و دفاع مقدس را بیخودی غالب کردیم.
کسی حق ندارد رزمنده را سیاسی نقد کند
آنهایی که با هم دعوای سیاسی داشتند، پای جنگ را هم وسط کشیدند. کلاً دفاع مقدس، یک امر ملی و متعلق به همه مردم و فارغ از همه گرایشهای سیاسی بود. کسی حق ندارد رزمنده را سیاسی نقد کند، فرمانده بالای سر این جنگ بوده و اراده و عزمی بوده که جنگ انجام شود. در هر مقطعی از زمان راهبردهایی وجود داشته که به اجرا گذاشته شده است.
حالا ممکن است یک جاهایی موفقیت کامل به دست نیاورده باشیم، خب طبیعی است. بالاخره ما هم میخواستیم اتفاقی بیفتد، یک امکانات و یک طرح و برنامهای داشتیم و عمل کردیم و میخواستیم صد بشود، ولی پنجاه شده است. ما یکی از مشکلاتی که در تحلیل مسائل داریم این است که هنوز مسائل گذشته را در شرایط فعلی تحلیل میکنیم.
به طور مثال در صنایع دفاعی، الان هر تجهیزات و ابزار مورد نیاز برای دفاع را توانایی طراحی و تولیدش را داریم ولی آن زمان، امکان ما در بیشترین ظرفیت این بود که ژ۳ و [موشک] تاو میساختیم و تعمیرات زرهی داشتیم؛ و در هوایی و دریایی عمدتاً وابسته به آمریکا و انگلستان و ایتالیا بودیم. اگر آن موقع یک بنیه با عمق درونی قابل اتکا داشتیم به این معنی که میتوانستیم آن طرف برویم و ادامه دهیم چنین چیزی نبوده است.
الان به راحتی تحلیل میکنیم چون شرایط و امکانات ما تغییر کرده!
بعد حالا بگوییم که اگر در جنگ فلان کار را میکردیم، بهتر بود. بله الان ما فهم و درکمان متفاوت شده، شرایطمان بهتر شده و خودمان تغییر کردیم و امکانات و وسایلی که داریم، تغییر کرده است. در بحبوحه درگیری و در زمان بحران، شما فقط وظیفهات دو چیز است. یک اینکه بحران را مدیریت کنید و دو اینکه بتوانید پیامدهایش را در اختیار بگیرید.
ما برای این جنگ آمادگی نداشتیم. این جنگ بر ما وارد شد. حالا شما میخواهید مدیریت کنید این فضا را. جنبههای اجتماعی، سیاسی، معیشت و اقتصاد هست، روابط بیرونی هست اما در عین حال صحنه و میدان درگیری هم هست. حالا همه اینها را در آن شرایط بحرانی مدیریت کردن، خیلی کار بزرگی است.
اعتقاد مردم، ارتباط مردم با امام، شخصیت الهی امام و انگیزههای انقلابی مردم بسیار مؤثر است اما مهم این است که آن کسی که اینها را جمع کند و درست از این ظرفیت استفاده کند، آن هنرمند و فرمانده و رهبر است. با این حساب، اینطور است که ما امروز باید در تحلیلمان برویم در آن شرایط و همان وضعیت را نگاه کنیم که چه بودیم، چه داشتیم و چکار کردیم؟ آیا میشد بیش از این کار کرد؟
به اعتقاد من با آن شرایط بیش از آن نمیشد کار کرد. ما انتخابات داشتم و فردی به عنوان رئیس جمهور انتخاب شده است که اعتقادش با ما به عنوان نسل انقلاب و انقلابیون حتی در مقوله جنگ متفاوت است. بالاخره آقای بنیصدر دیدگاه و راهبردهایی داشت که عمدتاً دیدگاه کلاسیک بود که دو نیروی همطراز با هم میجنگند و در عِده و عُده مشابه هستند و با هم هماوردی میکردند.
در باره وحدت سپاه و ارتش و خط واحد فرماندهی رمز موفقیت در جنگ در چگونگی فتح خرمشهر باید گفت که با دستور امام برای شکستن حصر آبادان و عزل بنیصدر، کلاً فضای میدان عوض میشود. ارتش، نگاهش، ترکیبات و عناصرش متفاوت میشود؛ آقای شهید صیاد شیرازی بالاسر نیروی زمینی ارتش مینشیند و با بچههای سپاه قرارگاههای مشترک تشکیل میشود؛ قرارگاههای کربلا، نجف، و غیره و یگانهای ترکیبی برای هر عملیاتی شکل میگیرد.
این وحدت و همدلی و این خط واحد فرماندهی، منجر به این میشود که دیگر تو و من باقی نمیماند و مهم این است که این برنامه و هدف به اجرا گذاشته شود و همه توانمندیهایشان را میآورند و همه، هم در پیروزی شریک هستند و هم در عدم موفقیت. فرماندهی روشن است، سلسه مراتب و ترکیبات روشن است و عملیات هم روشن است و کار انجام میشود.
چرا خرمشهر مهم است؟
آبادان و خرمشهر در دوران دفاع مقدس، نماد هستند. آبادان نماد مقاومت است چون تا آخرین روز صدامیان نتوانستند وارد آبادان شوند و خرمشهر نماد است، چون سی و چند روز ملت در مقابل آن ارتش عراق ایستادند، به همین دلیل خرمشهر، خونین شهر شد.
به دنبال ساخت فیلمی از حماسه مردم خرمشهر هستیم
من در بنیاد که بودم خیلی دنبال کردم که از این حماسه مردم خرمشهر یک سریال بسازیم. هنوز هم دنبالش هستم که این اتفاق بیفتد. واقعاً چطور بوده است که این مردم در کوچه و خیابان مقابل تانک و زرهی ایستادند. الان هم تیمی را گذاشتیم که تجهیز کنند و دنبال تأمین مالی هستیم. این، کار عظیم و حماسه بزرگی است و در تاریخ ماندگاری دارد و بیش از ماندگاری در تاریخ، برای همه ملتها درس آموز است. چه برای ملت خودمان و چه دیگران که چگونه میشود یک ملت عزم و اراده خودش را بر دشمن آنچنانی تحمیل کند و تسلیم نشود و دستش را بالا نبرد. در خرمشهر نداریم که کسی تسلیم شده باشد.
بعد از آزادی خرمشهر، تعقیب و تنبیه متجاوز در استراتژی جنگ قرار گرفت
بعد از آزادی خرمشهر، فراز تعقیب و تنبیه متجاوز در استراتژی جنگ قرار گرفت. چون حالا که او را بیرون کردیم، دیگر نباید بگذاریم باز گردد و باید در موضعی قرار بگیریم که دنیا حقانیت ما را بپذیرد و صدام را محکوم کند. ما برای تثبیت وضعیت خودمان و دور کردن صدام از مرزها و دیگر اینکه ما در موضعی قرار بگیریم که بتوانیم از دنیا بخواهیم تکلیف او را مشخص کند، راهبرد تنبیه متجاوز استراتژی ما در ادامه جنگ بود.
متوسلیان کسی نبود که بخواهد اسیر شود
در پاسخ به این سوال که آیا سردار احمد متوسلیان در اسارت است یا به شهادت رسیده، باید گفت که شخصیتی که من از آقای متوسلیان میشناسم، کسی نبود که بخواهد اسیر شود. این یقیناً این هست و تا آخرین لحظه مقاومت میکرد. ولی این ابهام وجود دارد دیگر. ما مدعی هستیم که اگر اسرائیل یا کتائب یا هر کس، اگر ایشان را شهید کرده، پیکرش را و اگر نه، خودش را تحویل دهند. اینطور نمیشود که یک فرمانده را بگیرند و شهید کنند و چیزی نگویند.
سازمان و تشکیلات حزبالله لبنان چگونه قوام یافت
امام موسی صدر، محور هویتبخش به شیعه بود و زعامت و کاریزما داشت و شیعه را از وضعیت سرکوب بالا آورده بود و به آن موضوعیت داده بود.
بعد از ربودن امام موسی صدر، ما دیدیم اینهمه نیروی پراکنده از جمله جنبش امل و جنبش امل اسلامی، درزیهای و روحانیت و جوانان انقلابی لبنان وجود دارد و باید اینها را جمع کرد. ما اینها را جمع کردیم و گفتیم اگر میخواهید برای شیعه بجنگید، یا اگر برای لبنان میخواهید بجنگید این مشی آن است و تا زمانی که شما یک انسجام واحدی پیدا نکنید و یک قالب سازمانی ایجاد نکنید، کاری از پیش نمیبرید.
ما باید دوتا کار میکردیم. یکی اینکه باید هویتسازی مشترکی حول ارزشهای قابل قبول صورت میگرفت و دو اینکه هویتزدایی از جریانات غلطی که آنجا علم و کتل داشتند انجام میگرفت. خیلی کار کردیم برای اینکه همه را به این اجماع برسانیم که این راه حل است. خدا رحمت کند، سیدعباس [موسوی] و خدا حفظ کند سید حسن [نصرالله] را. ما به اینها گفتیم هر جا رفتید بگویید حزبالله که همین کار را هم کردند.
بعد ما آمدیم همین جا و برای حزبالله یک اساسنامه و مرامنامه تدوین کردیم و راهبرد نوشتیم و یک نشان طراحی کردیم که همین آرم حزبالله است. برای آن رادیو حزبالله راهاندازی کردیم. جریده العهد را راه انداختیم که ارگان حزبالله باشد.
اول که حزبالله شکل گرفت، زیر آرم آن نوشته شد «الثوره الاسلامیه فی البنان» ولی بعداً شد «المقاومه الاسلامیه فی لبنان» یعنی مقاومت اینطور معنا شد که متعلق به همه لبنانیهاست و همه مردم میتوانند در آن باشند و در خدمت همه است.
نقش مهم حاج قاسم در آموزش تخصصی نیروهای حزبالله
حاج قاسم در چند زمینه کار جدی کرد. یکی بحث آموزش و ارتقاء توان انسانی بود؛ یعنی وقت گذاشتند و افراد را آموزش تخصصی خیلی بالا دادند. آن موقع که ما بودیم، تصور اینکه اینها زرهی و موشک داشته باشند، نبود ولی اینکه اینها را نیاز دارند، همیشه بود.
در این زمان تسلیح حزبالله به ابزاری که قادر باشد با اسرائیل مقابله کند، انجام شد. من نمیخواهم درباره تأثیر خودم بگویم ولی واقعاً این طرف هم کار شد برای این موضوع. مثلاً ما با آقای شمخانی به وزارت دفاع که آمده بودیم، من امکان نداشت آن موقع آقای سلیمانی چیزی را برای حزبالله بخواهد و ما بگوییم که پول بدهید یا هر چیزی. میگفتیم ببر. چون معتقد بودیم که حزبالله باید سریعتر قوام بگیرد و توانمند شود.
امام به این نتیجه رسید که جنگ دیگر انتفاعی برای ما ندارد
در زمان پذیرش قطعنامه، امام به این جمعبندی رسیدند که جنگ انتفاعی بیش از آنچه که تا آن روز به دست آورده بودیم، را نمیتوانست داشته باشد. دلیلی هم وجود ندارد.
اینکه بگوییم به امام تحمیل کردند، نفی شخصیت امام است
در پاسخ به این سوال که با این شرایط چرا امام عبارت «نوشیدن جام زهر» را به کار بردند، باید گفت که جام زهر بحث دیگری است. یک عدهای تحلیل میکنند که آقای هاشمی و آقای رضایی و آقای موسوی این جام زهر را به دست امام دادند.
امام یک جمله را در طول دوران رهبریشان میگفتند که من آنچه را تکلیف احساس کنم عمل میکنم و حتی یک زمانی گفتند اگر همه اینهایی که میگویند درود بر خمینی، بگویند مرگ بر خمینی من کارم را انجام میدهم. اینکه بگوییم به امام تحمیل کردند، این نفی شخصیت امام است. این خیلی بد است که بگوییم به امام موضعی را تحمیل کردند.
امام میخواستند در مقابل خدا حجت داشته باشند
یک زمانی، در دورانی که فرمانده نیروهوایی سپاه بودم، موضوعی را خدمت حضرت آقا بردم. بعد ایشان فرمودند که آقای دهقان من مجتهدم و اگر به تأیید فتوایی برسم، عمل میکنم. من روز قیامت میخواهم مقابل خدا حجت داشته باشم. امام میخواستند در مقابل خدا حجت داشته باشند.
یعنی بعضی وقتها به جای اینکه شخصیت امام را همانطور که بود ببینیم و تحلیل کنیم، میگوییم فرضاً آقای هاشمی امام را گول زد؛ نه اینطور نیست. امام اولاً که به مسئولان مملکت اعتماد داشت. ثانیاً اینطور نبود که هر چه بگویند، امام به راحتی بگویند درست است. میدیدند و ارزیابی میکردند و بعد هم باید یک تصمیمی میگرفتند دیگر.
امام با پذیرش قطعنامه، صفر تا صد مسئولیت جنگ را بر عهده گرفت
از منظر من جام زهری که امام فرمودند این بود که اولاً ایشان فرمودند اگر جنگ ۲۰ سال طول بکشد، ما هستیم. ما تا نابودی صدام هستیم. ما از کربلا به قدس میرویم. ولی اینجا باید یک کاری میکردند. یا بگویند یک کسی مقصر بود یا بگویند نبود. امام صفر تا صد مسئله جنگ را میپذیرد و میگوید ما هیچ وقت در مورد جنگ پشیمان نیستیم.
دو اینکه صفر تا صد مسئولیت فرماندهی جنگ را میپذیرد و خودشان قبول میکنند. ولی چرا جام زهر؟ برای اینکه ما هزینهای کردیم و هدفی داشتیم و الان من میپذیرم که نمیشود و کسی را هم مقصر و متهم نکردند.
آقای خامنهای آدمی نیست که کسی بتواند موضعی را بر ایشان تحمیل کند
بحث مشابهی را امروز بیان میکنند که یک عده میخواهند شرایطی را ایجاد کنند که آقا از برخی مواضعشان کوتاه بیایند و به اصطلاح به آقا جام زهر بنوشانند. آقای خامنهای آدمی نیست که کسی بتواند بر او تحمیلی کند. آقای خامنهای هر وقت تشخیص داد که کاری درست و به صلاح است انجام میدهد و اگر تشخیص ندهد هم میایستد. چون رهبری نمیتواند مردم و آینده نظام را به بازی بگیرد.
آقای خامنهای شخصیتی است که در رفتارش اصول و مبنا دارد
این همانیسازی غلط است و این تردید نسبت به شأن رهبری است که یک عده میتوانند فضایی را ایجاد کنند که رهبر را در وادار به پذیرش نظر خودشان کنند. این خیلی بد است. آقای خامنهای شخصیتی است که در رفتار خودش در هر زمینهای اصول و مبنا دارد. کسی اگر این اصول و مبنای آقا را بداند، نه تردید میکند و نه تحلیل نا به جا میکند.
موضعگیری مسئولان جمهوری اسلامی باید برپایه حفظ عزت و اقتدار نظام باشد
ایشان عزت، مصلحت و حکمت را پایه سیاست خارجی قرار دادند. سوال این است آیا یکی از اینها بر دیگری تقدم دارد؟ آیا تعادلی بین اینها مطرح است؟ آیا ما با هر یک از اینها میخواهیم آن دوتای دیگر را تضمین کنیم؟ اگر میگوییم این سه تا یک پایه بیشتر ندارد و آن عزت و اقتدار این نظام و این کشور در پهنه جهانی است و ما باید با حکمت رفتار کنیم که این عزت را مخدوش نکنیم.
این یعنی اگر میخواهید موضع بگیرید، بزن و درویی که نیست؛ موضعی بگیرید که موجب عزت شود، نه از موضع ترس و ضعف. حکیمانه باشد و حداقل آن این است که عقلانیت و تکیه بر یک برنامه تهیه شده از قبل باشد. یک عقلانیت با آن حاکم باشد؛ با احساس و هیجان که نمیشود در دنیا کار کرد.
امروز جمهوری اسلامی ایران یک کشور کوچک نیست. یک قدرت و یک کشور بزرگ است که دارای قلمرو و نفوذ منطقهای و تأثیر جهانی است. خب این قدرت بزرگ را همه هم دارند با آن میجنگند و مخالفت میکنند. حالا من باید از این کیان دفاع کنم پس باید حکیمانه باشد.
اما مصلحت کجاست؟ مانند همان بحث نرمش قهرمانانه که حضرت آقا فرمودند؛ چه چیزی اقتضا میکند؟ سیاست کلان، حفظ و ارتقاء عزت، جایگاه و شخصیت جمهوری اسلامی در خارج از کشور هست. این در حالت کلی است. از آن طرف هم باید دفاع از مستضعفین داشته باشد، باید بجنگد و اینها جزو امهات انقلاب است. الان مصلحت این است که این آسیب نبیند. ما نباید کاری کنیم که هیچ جنبهای از این جنبهها آسیب ببیند. هیچ کس حق ندارد اینها را رتبهبندی کند. این سه شاخص با هم معنی میدهد.
برای مطالعه متن کامل گفتگو اینجا کلیک کنید
.
انتهای پیام /*